Image

نسخه رسول الله صلی الله علیه وسلم در کیفیت زندگی یک مسلمان

نسخه رسول الله صلی الله علیه وسلم در کیفیت زندگی یک مسلمان


نویسنده‌ها:

ابویوسف محب الله "حلیمی"

و هدیث الله "بهین"

 

کیفیت زندگی ما در دنیا به نوعیت هدف ما وابسته است هرآن چیزیکه دراهداف ومقاصد مسلمان باشد به همان اندازه زجرمیبیند چون اگراهداف طویل المدت  در تصور خود داشته باشیم پس باید برای رسیدن به آن هم گام های موثر را برداریم تا به نتیجه دست یابیم و این را هم باید بدانیم که نتیجه اعمال در دست ما وشما نیست. اگر اهداف  باشد که به درازا نکشید فقط پیشروی پاهای مان نظاره گرباشیم پس این نوع هدف تلاش زیاد نمیخواهد چون درفکر حال میباشید که قدم وردارید ونه افتید  نتیجه اعمال مان در دست ما وشما نیست بالای زندگی شک داریم اگر ایمزور از هرکسی بپرسی تا فردا درقید حیات خواهد بودی؟ جواب مثبت ندارد یعنی در فردای خود شک داری پس چی باشد که تو درفکر پس فردا می باشید ما زندگی روزمره خود را در شکوک و ابهام به پیش میبریم چون درابهام شک کردن درست نیست چون فردای تو درشک است در نتیجه کار خود کسی اطمنان ندارد پس اصل زندگی مسلمان ذریعه آخرت است مکتسب هرآن چیزیکه کسب کرده خواهد به آن ملاقی شد پس منطقی نیست که اهداف را ذرایع بدانیم  متآسفانه که ایمروزه افکار عامه مردم چنین ساخته شده است، اگر چنین شد نتیجه معکوس را درقبال خود داشته میباشیم.

مهم چی است؟ مهم این است که نوعیت زندگی مان شکل باشد با وجود همه مشاکل ومصائب که هیچ کس به حال خود اگاه نکنیم یگانه کسی که از حال مان باخبر باشد کسی باشد که قادر به رفع مشاکل ومصائب مان هست که او الله جل جلاله است  چون مثال زندگی بالا رفتن بر یک کوه بلند است که هیج کسی تا به حال قادر به آن نشده است .

 ابن سعد درطبقات کبری خود نقل میکوند: همین است که از ابوذر غفاری رضی الله عنه یک روز پرسان میشود میگوید که چرا سامان ووسایل برای خانه ات خریداری نمی کنید!  او یک جواب عجیب وغریب را میدهد و میگوید: ما هر روز وسایل را خریداری میکونیم به خانه دوم مان،  سوال کنند فکرمیکوند ابوذر رض شاید جای دیگر خانه خریداری کرده باشد حال اینکه ابوذر طرف قبرستان اشاره میکوند که خانه ابدی ماوشما هین است خانه که ایمروز در آن هستیم صاحب آن سند قابل اعتبار را نمی دهد که بنام ما ثبت شود همین بود که اکثر اوقات این آیت قرانکریم را تلاوت مینمودند:

 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللهِ ‌ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللهِ ‌ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ  34 سوره توبه.

ترجمه : اى كسانى‌ كه ايمان آورده‌ايد!  بسيارى از احبار يهود و راهبان  نصرانى ، اموال مردم را به باطل (و ناروا) مى‌خورند و آنان را از راه خدا باز مى‌دارند و كسانى ‌كه طلا و نقره را گنجينه  و ذخيره و پنهان مى‌سازند و در راه خدا انفاق نمى‌كنند، به مجازات درد ناكى بشارت ده!.

در همین عرصه نسخه رسول لله صلی الله علیه وسلم چنین است که به ابن عمر رضی الله عنه توصیه میکوند:  وعن ابن عمر رضی الله عنه، قال: أخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم ببعض جسدي فقال: (كن في الدنيا كأنك غريب أو عابر سبيل، وعد نفسك في أهل القبور) رواه البخاري.

ترجمه: امام بخاری از ابن عمر رضی الله عنه روایت میکوند که گفت گرفت رسول الله صلی الله علیه وسلم به بعض جسد من وگفت : باش در این دنیا مانند غریب (ناشناس) ویا مانند مسافر، و خود را بشمار درجمع اصحاب که زیرخاک است.

امام بغوی (رح)  درکتاب بنام  شرح السنه  ج ۱۴ ص ۲۴۱ درشرح حدیث قول ابن عمر رض چنین نقل نموده اند.

باش دراین دنیا مانند کسی که درکشور بیگانه شب روز را سپری مینماید چون در کشور بیگانه از اهل و اقارب دور میباشید ویا مانند آن مسافر که شب را دریابد در همین شب میمیرد  قبل ازاینکه صبح شود زمانکه صبح شود منتظر شب نمی باشد چون بعید نیست که دراین روز مرگ سراغش بیاید قبل ازاینکه شب را دریابی. 

صحتت را غنیمت برای مرضت بشمار چون عمل صالح در وقت صحت مهم است چون دروقت مرض عبادت به وجه احسن ادا نمی گردد، وزندگیت را غنیمت بشمار قبل ازاینکه مرگ سراغش بیاید چون مرگ اگر آمد بعد آن هیچ سود نخواهد داشت.

امام شافعی میگوید: ما شبعت منذ  عشرة سنة لأن الشبع يثقل البدن، ويقسي القلب ويزيل الفطنة ويجلب النوم ويضعف صاحبه عن العبادة.

ترجمه: مدت ده سال میشود که بشکم سیر نشدم چونکه شکم سیر بدن را ثقیل میسازد  وقلب را غافل از امر الله  میگرداند وخواب را زیاد میسازد، ضعف درعبادت انسان میاورد.

شاه انورشاه کشمیری الهندی رحمه الله در شرح صحیح البخاری خود که بنام فیض الباری میباشد درشرح حدیث چنین مینویسد: (والغريب من هو في دار الغربة. وعابر سبيل من هو في قطع السبيل. وحاصل الحديث أن لا تجعلوا الدنيا وطنا، وموضع قرار، بل عدوها دار غربة).

ترجمه: غریب کسی است که در دیارغربت باشد، عابرالسبیل : کسی است که درنیم راه بند بماند رجوع هر طرف برایش دشوار تر باشد. پس حاصل حدیث چنین است که دنیارا دارهمیشگی وجایگاه قرار(آرام) نشمارید بلکه این دنیا فانی  دار غربت است

عالم بزرک الهیثم زعفان درکتاب خود بنام (البذل مع الاحتياج عند سعيد بن عامر ومعاذ بن عفراء رضي الله عنهما) داستان سعید بن عامر رضی الله عنه را در ولایت حمص چنین نقل میکوند: خلیفه ‌ی دوم مسلمانان، حضرت عمر بن الخطاب رضی الله عنه در زمان خلافت خویش، سعید بن عامر را به حكومت حمص گماشت مدت زیادی از این ماجرا نگذشت كه گروهی از اهالی حمص به نزد امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه آمدند عمر رضی الله عنه به آنان گفت: اسامی تنگ‌دستان خویش را بنویسید تا از اموال مسلمانان به آن‌ها بدهم.  آنان نیز اسامی فقرای شان را برای حضرت عمر رض نوشتند كه از جمله آن‌ها، سعید بن عامر رض هم بود.  عمر رضی الله عنه از آنان سوال كرد: سعید بن عامر كیست؟  گفتند: امیر (حاکم) ما! حضرت عمر رض گفت: حاكم شما فقیر است!  گفتند: بله، به خدا سوگند، روزهای طولانی بر وی می‌گذرد كه در خانه‌اش آتشی برای پختن غذا برافروخته نمی‌شود.  حضرت عمر رض با شنیدن این سخنان لحظه‌ای گریست و سپس هزار دینار در كیسه‌ای گذاشت و گفت:  این مال را به وی بدهید تا زندگی اش را با آن بگذراند.  زمانی كه گروه به حمص بازگشتند و كیسه را به سعید بن عامر دادند، حضرت سعید رض گفت: انا لله و انا الیه راجعون .  گویا كه مصیبتی بر وی وارد شده باشد.
همسرش از او سوال كرد: آیا امیرالمؤمنین وفات كرده است؟ گفت: نه، بلكه مصیبتی بزرگ‌تر واقع شده است. دنیا، برای فساد كردن آخرتم، به من روی آورده است.  گفت: خودت را از دستش رهایی بده. و همسرش از قضیه‌ی دینارها چیزی نمی‌دانست. گفت: من را بر این كار كمك می‌كنی؟ گفت: بله.  قضیه ی دینارهارا برای همسرش قصه کرد، سپس همه‌ی دینارها را باهمکاری همسرش بر افراد فقیر مسلمانان تقسیم كرد.  بعد از مدتی، حضرت عمر رضی الله عنه برای بررسی شهر حمص، به آن‌جا رفت و با ساكنانش دیدار نمود و از آنان در مورد امیرشان، سعید بن عامر، سوال كرد. آنان نیز به خوبی از وی یاد كردند، اما از سه كردارش كه دوست نداشتند، شكایت كردند . حضرت عمر رضی الله عنه سعید بن عامر را فراخواند و او را با اهالی حمص یك‌جا گردآورد و گفت: از امیرتان چه شكایتی دارید؟ گفتند: او تا زمانی كه آفتاب بالا نیاید، به نزد مردم نمی‌آید!  امیرالمؤمنین نگاهی به سعید كرد و از او خواست كه پاسخ دهد.  سعید گفت: سوگند به خدا من ناگوار می‌دانم كه علت آن را بگویم. همسر من خادمی ندارد، به ناچار من آرد را خمیر می‌كنم و صبر می‌كنم تا آماده شود و آن‌گاه آن را برایشان می‌پزم، سپس وضو می‌گیرم و به نزد مردم می‌آیم.  سپس حضرت عمر رض گفت: چه چیز دیگری را از وی شكایت دارید؟
گفتند: او در شب جواب هیچ كس را نمی دهد!  حضرت سعید رض گفت: سوگند به خدا من ناگوار می‌دانم كه این را نیز آشكار كنم.  من روز را برای رسیدگی به امور آنان اختصاص داده‌ام و شب را برای خداوند عزوجل.  حضرت عمر رض گفت: دیگر چه شكایتی از او دارید؟ گفتند: او یك روز در هفته، با هیچ كس دیدار نمی‌كند ! حضرت عمر رض گفت: ای سعید! در این مورد چه می‌گویی؟ سعید گفت: من تنهاهمین لباسی كه بر تنم هست دارم ،در این روز آن را می‌شویم و منتظر می‌شوم تا خشك شود، سپس در پایان روز به نزدشان می‌روم. در این هنگام حضرت عمر رض گفت:  سپاس خدایی راست را كه گمانم نسبت به او (سعید) را راست نمود وناامیدم نساخت.

پس درکل گفته میتوانیم که زندگی مانند یک کاغذ سفید است که شما باید آن را برای خود نقاشی کنید واین کاغذ میشود به اثر حوادث ضعیف وناگوار زایل گردد که درنتیجه هیچ اثر باقی نخواهد داشت  پس نمی توانید که بالای این کاغذ اعتماد کرد چون زایل شدنی است وچیزیکه زایل شدنی است دل مبند.

Related
Insights on Global and social Issues
;